اگر سرزمینت خشک است و سنگی
شعر بنویس، که زندگی نرم باشد.
رئیس جمهور ما که زبان شناس است گویا
پشت عهدنامه ها شعر می نویسد
درباره تنهایی، اندوه
و در لحظه های ناامیدی، استعفا......
و مخالفان فحاشی می کنند موزون
و ما فریاد می کشیم ریتمیک
وزیر دفاع سرود اعطا می کند به جنگ
که دل همسایه نافرجام نرم شود
که بمب بی صدا بیافتد.
رئیس بانک مرکزی شعر نو می سراید
درباره بحران اقتصادی
و روزنامه نگار، سر پایی رباعی می نویسد
درباره تصادفات اخیر و مخصوصاً خودکشی کنندگانی
که شعر در جیبشان بجا می گذارند.
گداها کنج دیوار
جدول شعر اهدا می کنند به سرما و قحطی.
وقتی روزگار خیلی سنگین می شود
سطرها را بشکن تا راحت بگذرد.
و مخصوصاً
اگر نمی دانی چگونه سخن بگویی درباره نسل کشی
میهن و دشمن
حتماً شعر بنویس
تا کتاب تاریخ راحت هضم شود.
گویا لازم به ذکر نیست که
اگر سرزمینت خشک است و سنگی
مردگانت را با شعر بدرقه کن تا خاک بر آنها سبُک باشد.
شاعر داتو چاخیان
ترجمه: ادیک بغوسیان