به من نقشه دیگری بدهید
اینجا معجزه ای نیست
کجایند مورچه ها؟
اسم به اسم، نشانی به نشانی
کجایند درختان سوزان و دسته عزا در جنگل سیاه؟
کجایند خفاش ها؟
کجاست هیاهوی آن ها؟
درس های جغرافیا را حفظ کردم ولی
شهر ها را در جای خودشان پیدا نکردم
کاملا در جایی دیگر
کاملا مردمانی دیگر
به نقشه من نگاه کردند، تعجب کردند، خندیدند، شانه بالا انداختند، رفتند
به چه رنگیست دوستی؟
چرا عشق با حروف مورب نوشته نشده است؟
کجایند پست ها، ساده لوحان، سرنگون شدگان؟
کجاست خدا؟
چرا فاصله تا آرزوها مشخص نیست؟
به کیلومتر، به میلیمتر
کجاست خانه من؟
میزآشپزخانه، زیرسیگاری روی میز، سیگار و دود
چرا بوی دود نمی آید؟
در این همه آبی کجایند بچه های روستا؟
کجایند چشمان آنها؟
انتظار باید نقطه چین می بود و اشک مواج
چه کسی خط خطی کرده؟
اسم ها سوار بر هم، زمخت و پر طنین، گویا همین کافی ست برای شناختن
عینک بدهید، پرچم
می خواهم کشورم را نشانه گذاری کنم
کشوری که زندگی می کنم
کشوری که می میرم
کشوری که نامی ندارد
به من نقشه دیگری بدهید
اینجا معجزه ای نیست
شاعر داتو چاخیان
ترجمه: ادیک بغوسیان